شیدا شود این قلبم
از میل تنت هر دم
ساده دل من بردی
هر لحظه کنم نجوا
از دست غرور تو
از شوق حضور تو
مینالم و میخوانم
امروز نکن فردا
آواره کوی تو
من عاشق روی تو
رخصت بده ای جانم
بی تو نشوم تنها
حسی به درونم گفت
با ولوله ای آشفت
یارم ندهد رخصت
سیلی نزنم جانا
گر بشکنی و رد شی
خوبی اگرم بد شی
من دور تو خواهم گشت
هر لحظه دراین دنیا
تو دینمی و دنیا
تو سرو منی رعنا
گرچه که نمیدانی
بی تو شده ام اِقوا
میبخشی و میگیری
در گیرم و درگیری
قلبم شده پابندت
دادی به دلم معنا
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 24 بهمن 1399 20:57
.مانا باشید و شاعر
مجید ساری 24 بهمن 1399 21:53
سیلی نزنم جانا ؟؟؟؟؟
درود بر شما بانوی هنر
سعادت تقدیم دومین آفرین و احسنت نصیبم شد
خانم اکرمی والامقام
سروده تان بسیار زیبا و قشنگ مانند اولی بود
فکر نمیکنم بانوی هنر شاعر خشنی باشند
و اهل مشت و سیلی
چهره تان مهربان و لطیف
رضا کاظمی اردبیلی 25 بهمن 1399 04:00
سلام و درود خیلی زیبا بود
ریتمیک و فوق العاده بی نظیر یاشاسین
کاویان هایل مقدم 25 بهمن 1399 10:43
لذت بردم سرکار خانم از این ضرب آهنگ و قالب خوش ریتم
فقط به نظرم در تایپ اغوا اشتباه سهوی صورت گرفته باشد
قلمتان پاینده
فائزه اکرمی 25 بهمن 1399 17:51
سپاسگزارم از لطف و بزرگواری شما...منظور از اقوا در شعرم به معنای نیازمند شدن و محتاج شدن است...منظورم اغوا نیست