همای بی کس وکارم بگو به خاطر عشق
ببوس شانه من را، تو ای مهاجر عشق
یازیپدی مقبره اولدی بو گوزلریم گَل اوخی
اگرچه توپراکا وِردون وفای شاعر عشق
سَمعتُ حُبُّ رَفَعنی اِلی الجِبالِ ذُراعَک
لِما تَطوقُ جُناحی، ولیس طائر عشق ؟
یکی بداهه نوشت و نشسته با گل و کاغذ
که شاعرانه بگیری دو دست ماهر عشق
اصول مذهب چشمی چگونه درتو بخوانم
نماز فاصله پشت امام حاضر عشق ؟
فروغِ یاغیِ شعرم، ستاره دارِ محل شد
امان بده که بتابد زن معاصر عشق
دهان پنجره بستم بخار واژه نسازد
چرا که پرده کشیدی به بیت آخر عشق . . . !
#مجید_ساری (باران)
❤️
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 15
امیر عاجلو 24 آذر 1402 01:11
مجید ساری 24 آذر 1402 13:58
کیوان هایلی 24 آذر 1402 12:57
درودتان باد جناب ساری عزیز و بزرگوار
بسیار عالیییییییی و دلنشین
قلمتان نویسا و رقصان
مجید ساری 24 آذر 1402 14:00
درود بر جناب هایلی عزیزم
عالینگاهید و عالیقدر
یک آسمان ممنونم از محبت شما
زنده باشین و پاینده
مهرتان تابنده
قلمتون پاینده
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 25 آذر 1402 02:09
درودجناب ساری خیلی زیبا بود
مجید ساری 25 آذر 1402 09:52
استاد انصاری عالیقدر
مایه سعادت دوباره ماست
مراتب سپاسگذاری و قدردانی ازحضور پرمهرتان
تقدیم محضرتان گردد
یک آسمان از مرور زیبایتان تشکر میکنم
زنده باشین و بمانید به مهر و آیین مهر
بدرقه راهتان شعری بود تقریبا قدیمی
در راستای تحقق حق و حق طلبی
تقدیم با عشق:
در من سکوت حنجره ها راه میرود
تنهایی ام به وسعت ایران رسیده است
ای قبرها سلام مرا هم غزل کنید
تا شاعری به مقصد پایان رسیده است
یک شهر با دمای تنم آب میشود
الماس، آرم جنبش رنگین کمان ماست
یا کربن شعار تو باروت کاغذیست
یا سرب در دهانه آتش فشان ماست
ای دختران ماستیِ هشتادی و نود ...
غیرت به موی خونی تان رنگ میزند
حتی برای معنی خود مثل "دهخدا"
کرُک و پرش که ریخت به ما زنگ میزند
من سنگر عفاف تو هستم نه شاعرت
با سقط "چارپاره" جنینی کلافه ام
تو موج انفجاریّ و من از خلیج شال
تا قم، سلاح پاکی تو کنج کافه ام
در منقل خریت یک مشت "عرزشی"
یک نسل دوده بر لبه سیخ مانده اند
وجدان اگر کتاب زمینیّ انبیاست
پس لای گرد و خاک تواریخ مانده اند
با نان خشک دیشب خود،هشتکی شدیم
مزدور پیج خاله به دردم نمیخورد
امضا کنید حکم فروپاشی مرا ...
اعدام با زباله به دردم نمیخورد
#مجید_ساری (باران)
❤️
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 26 آذر 1402 02:50
فرامرز عبداله پور 26 آذر 1402 12:48
زیبا وپر احساس سروده اید⚘⚘⚘⚘
مجید ساری 26 آذر 1402 21:44
آقا فرامرز عزیز
زیبایی مرورتان را یک آسمان قدردانی میکنم
مفتخر شدم به بودن ارزشمندتان
زنده باشین و پاینده
درود ها بر شما
محمود فتحی 27 آذر 1402 10:43
سلام جناب ساری بزرگوار چه عالی جزاب پرمحتوا شعری خواندم
دهان پنجره بستم بخاره واژه نگیرد احسنت همین واژه یک دنیا
معنی وهشداردرود برشما
مجید ساری 28 آذر 1402 01:49
سلام و درود تقدیم شما جناب فتحی شاعر عالیقدر
حضور ارزشمند و مرور زیبا و شاگردنواز تان
مایه سعادت دوباره ماست
زنده باشین و برقرار و پاینده انشالله
قدم بر دیدگان ما میگذارید
یک آسمان ممنونم از محبت شما و نگاه شاعرانه دقیق و زیبای تان
مهرتان تابان
و قلم نفیس تون جاودان
صدیقه جـُر 27 آذر 1402 21:56
درود، درود به زیبایی طلوع صبح ، سروده ای زیبا بود بسیار عالی قلم زدید شاعر گرامی،
مجید ساری 28 آذر 1402 01:44
سرور نازنین و مهبانوی ادبیات و شعر و هنر
درود بی پایان تقدیم حضور شاعرانه گرم و دلنواز تان
مایه افتخار ماست دریا دریا از زیبایی مرورتان
که سرچشمه آن از قلب سرتاسر مهربان و خوبی تان
میجوشد، سپاسگذاری و قدردانی کنم
زنده باشین و پرفروغ در آسمان شعر و هنر
و قلم مهرنگار و زیبای بهاری تون مانا و نویسا در عاشقانه ها
شاگردتان خرسند میشود با غزلی ناچیز
شمارا در پس کوچه های هنر همراهی و بدرقه کند
تقدیم با :
آسمانی بودی و مهتاب بی سامان شدی
آمدم دنبالت اما از لب آویزان شدی
در سکوتم عهد بستم با تو دریا میشوم
پس چرا در پارک با خفاش هم پیمان شدی ؟
لشکر اندام تو دل را به خاک و خون کشد
وه چه زیبا میکشی، شاید هلاکوخان شدی
مخمل چشمان تو طعنه به شبهایم زد و
گفت در آغوش تنهایی خود عریان شدی
عمروعاصم کرده ای ، ای دختر پایین شهر
بس که خام ثروت و معشوقه وَردان شدی
مثل یک زخمی که بر روی فسیل عاشقیست
زیر خاک قلب خنجر خورده جاویدان شدی !
#مجیدساری (باران)
❤️
سامان صالحی س سکوت 28 آذر 1402 17:11
درود بیکران برشما
مجید ساری 29 آذر 1402 12:53
سلام و درود بی پایان جناب صالحی عزیز
اعطای چشمان زیبایتان به صفحه ناچیز ما
موجب افتخار ماست
یک آسمان از حضور ارزشمندتان سپاسگذاری و قدردانی میکنم
زنده باشین و برقرار انشالله
مهرتان تابان
و قلم سپید و زیبای بهاری تون جاودان