می نشینم کنار تنهایی
با خیالی شبیه ابریشم
می کشم نقش چشم مست ات را
روی شالی شبیه ابریشم
می پرم با دو بال زخمی خویش
تا نواحی آسمان ششم
می زند برق در سکوت غریب
یال بالی شبیه ابریشم
داستانی می شود آغاز
در حضور گران حضرت عشق
کاتبانی قلم به کف ، خاموش
با سئوالی شبیه ابریشم
بال پرواز ؟ در خیال یک عاشق ؟
آسمان آسمان ، سفر با شعر؟
پرده در پرده راز ها در راز ؟
در محالی شبیه ابریشم ؟
می رود شاعری که بردارد
پرده از ماجرای حضرت عشق
با غروری خمیده از تب نور
با خیالی شبیه ابریشم
#عیسی_اسدی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 02 دی 1399 22:40
درود بزرگوار ا
عیسی اسدی 03 دی 1399 12:53
درود بر شما دوست محترم
امیرعباس معینی 03 دی 1399 22:20
درود بر شما استاد اسدی بزرگوار
همچون همیشه عالی دستمریزاد مستدام باشید
در پناه " اللّه آن یگانه ستوده مقدس ترین"
عیسی اسدی 04 دی 1399 14:25
درود بر شما جناب معینی عزیز و بزرگوار
پاینده و پیروز باشید
کاویان هایل مقدم 05 دی 1399 09:55
آفرین بر قلم شاعرانه تان دوست عزیز
پیشنهاد میکنم مطالعه مجموعه سه جلدی دانته آلگیری تحت عنوان کمدی الهی شامل اسفار دوزخ، برزخ و بهشت را در برنامه تان بگذارید بسیار الهام بخش خواهد بود. البته شاید هم این سروده زیبا نتیجه مطالعه چنین آثاری باشد.
در هر حال لذتبخش بود.
عیسی اسدی 08 دی 1399 12:59
بزرگوارید درود بر شما دوست ارجمند
البته کامل مطالعه نکردم ولی چشم حتما در برنامه خواهد بود