3 Stars

آمدم رسوا کنم خود را

ارسال شده در تاریخ : 04 دی 1399 | شماره ثبت : H9414251


آمدم رسوا کنم خود را که عاشق گشته ام
من ز فصلِ برگریزان، دوستدار یک زمستان گشته ام

با هزاران برگریزان، یا که آن رنگین کمان
من اسیر یک سپید آن زمستان گشته ام

برق آن چشمان زیبا، موج آن لبخند نابش
برده است هوش و حواسم، من که مجنون گشته ام

من که با هر رنگ در ماه خویش، عُشاق را دیدم به چشم
باز دَرگیر زمستان گشته و در آن همه زیباییش گم گشته ام

من نثارش میکنم جان و سر و دل را تمام
در برش با آن همه ناز و تنعم، حیران گشته ام

آن غرورش می کُشد آخر مرا در زندگی
من که با کلی وقار، پیشش چه مسکین گشته ام

او زمستانی ست، اما گرم و بی آلایش است
تا که من دستش بگیرم، جانِ جانان گشته ام

هایلی اینگونه خود را در بر یارت ببین
تا که در عشقش بمانم، تا ابد جان گشته ام

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 99 نفر 161 بار خواندند
امیر عاجلو (06 /10/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (06 /10/ 1399)   | کیوان هایلی (06 /10/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (06 /10/ 1399)   | آرمان مرادی (07 /02/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (06 /10/ 1399)  کاویان هایل مقدم (06 /10/ 1399)  آرمان مرادی (07 /02/ 1400)  
تعداد آرا :3


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا