بیا رفیق مرا زین همه جفا برهان
از آشنای کمین کرده در قفا برهان
مرا ببر به پایِ درختِ سبزِ مراد
ز بندِ جذبۀ مسمومِ این هوا برهان
مدارِ چشمِ مرا تا ستاره ها بگشای
زدست و دامِ خرافاتِ ناروا برهان
یکی بگو و یکی از نگاهِ من بشنو
غزالِ کام ز زنجیرِ واژه ها برهان
شفای انجمنی را بیا به تحفه بده
مرا ز تلخی و آثارِ این دوا برهان
به نام نامی یک شاخۀ همیشه بهار
پرنده را زغمِ بندِ شاخه ها برهان
دوامِ بیرق میخانه را ضمانت کن
نگاهِ دخترِ رز را ازاین لوا برهان
پیاله ای بده و بیعتی بگیر از من
مرا ز صومعۀ خالی از خدا برهان
فقط بیا و دمی پرده را کنار بزن
لقای پنجره ها را ز پرده ها برهان
هوای فرشِ سلیمان فتاد در سرِ من
مرا برآن بِنِشان بهرِ عرشیا برهان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 امرداد 1400 10:49
درود و سلام موفق و مانا باشید
محسن جوزچی 06 امرداد 1400 14:38
زنده باشید ،همواره تندرست و کامیاب باشید ،قلم شیوای شما و اندیشه زلال شما امثال بنده را بنوازد