من تشنۀ دیدار تو بودم تو نبودی
همواره هوادار تو بودم تو نبودی
هم شاهدِ کردارِ پراز ناز و ادایت
هم راز نگهدارِ تو بودم تو نبودی
از لحظهٔ افتادنِ چشمم به جمالت
دربست گرفتار تو بودم تو نبودی
سرتاسر این راهِ بلاخیزِ هوس را
همراه گل و خارِ تو بودم تو نبودی
تا تاکِ لبت تشنۀ معجون وفا بود
من خاکِ وفادار تو بودم تو نبودی
از اوّل این قصّۀ بی دین و مروّت
آن گونه که بیمار تو بودم تو نبودی
همواره مرا دیدی و نادیده گرفتی
دلتنگ , ز انکارِ تو بودم تو نبودی
هرچند دلم را به پشیزی نخریدی
من باز خریدار تو بودم تو نبودی
در معرکۀ سود و زیانی که بپا بود
من رونق بازار تو بودم تو نبودی
جایی که همه درپی آزارِ تو بودند
من عاشق تیمار تو بودم تو نبودی
گر سِرّ دلی بود تو را، در همه احوال
من مَحْرمِ اسرار تو بودم تو نبودی
هرگاه ، دل آزرده شدی از غمِ دنیا
من، مرهَم افگار تو بودم تو نبودی
افسوس، که تو هیچ مرا درک نکردی
آن سان که سزاوارِ تو بودم تو نبودی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 آذر 1400 13:38
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 25 آذر 1400 07:34
سلام و درود استاد
عالی است
سربلند و پاینده باشید