شعر و هنر کجا و درکِ منِ بینوا کجاست
تصویرِ راست، زعاشق درد آشنا کجاست؟
با موج، رفیق و همراه شدن کار ناخداست
از کافران مپرس، راه و رسم انبیا کجاست
زر را ز زرگری بخر که بسی آزموده است
دل را ز دلبری که درک کُند، مبتلا کجاست
از پور زال، قدر و ارزش تریاق را، بپرس
ضحّاک بی مرام را چه تفاوت، دوا کجاست
هر آدمی، بنا به فطرتِ خود، تشنۀ وفاست
گرچه نداند او که چشمهٔ عشق و وفا کجاست
هرعاشقی، که آشنا به رهِ کوی دوست نیست
منصور و دار بایَدَش، که بگوید خدا کجاست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 14 مهر 1402 16:51
درود بر شما
حفیظ (بستا) پور حفیظ 14 مهر 1402 17:20
درودها جناب آقای کرمی بسیار زیبا بود و دلنشین لذت بردم از این همه تعابیر زیبا
نسا مانید وشاعر
سیاوش دریابار 16 مهر 1402 05:31
مگر دریا به ساحل گفت که قصد شوکران دارم
سلام
افتخاری دیگر فراهم شد
که مهمان یکی دیگر از اشعار شما باشم
زیبا سروده اید
قلم زیبنده تان همیشه
پر فروغ باشد