به بهانه آغاز سال نو
برای آنها که از کنارمان رفتند و نگاهی به پشت سرشان نیانداختند...
بهار آمده اما هوای دلم بهاری نیست
نگار اگر که نباشد، دگر بهاری نیست
بدون تو تمام فصل ها زمستان است
تمام رنگ ها به نظر، جز سیاهی نیست
بدون تو، زمین و زمان بدون مفهوم است
بدون تو، نه روز و نه سال و نه ماهی نیست
بیا که پناه دل غریب منی ای دوست
نرو که پس از تو دگر پناهی نیست
میان این همه دشمن ببین که تنهایم
بیا به یاری ام، ای آنکه جز تو یاری نیست
چو ماهی دور افتاده ام من از دریا
تو را چو آب اگر طلبم، گناهی نیست
تمام راه های زمین به روی من بسته است
و جز ره خانه ی دوست راهی نیست
تو را به جان طلبیدم در آن دم رفتن
بگو که چرا قسمتم ز تو جز آهی نیست؟
امان که دو جرعه ز مینای می طلب کردم
فغان که بهره ام از آن صراحی نیست...
۳۰ اسفند ۱۳۹۹
جواد امیرحسینی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 21 فروردین 1400 11:22
!درود
روناک غریب لکی 21 فروردین 1400 12:08
درود بر شما گرامی
شهرام بذلی 21 فروردین 1400 13:00
سلام و درود و احترام .
زیباست ..
عالیجناب حضرت دوست جناب امیر حسینی نازنینم .
دایره واژگان و گنجینه ی کلمات شما ستودنیست .
امیدوارم قالب های دیگر ادبی را هم برای سرودن انتخاب نمایید
جواد امیرحسینی 21 فروردین 1400 18:55
با سلام واحترام. بسیار سپاسگزارم از اظهار لطفتون. امیدوارم در محضر شاعران عزیز و اساتید گرانمایه شاگرد خوبی باشم و بیاموزم. سپاسگزارم
کاویان هایل مقدم 23 فروردین 1400 10:25
روان و بی فشار و سختی سرودن شالوده اصلی است که شما به راحتی به ودیعه دارید. تبریک بابت حس ناب درون