مژده دهیدم که از خود رها شده ام
بر نرگس مست یار مبتلا شده ام
مستی عشق دمی رهایم نمی کند
بر هرچه غیر اوست بی اعتنا شده ام
گوش دلم دگر بدهکار عقلم نیست
گویی مطیع بی چون و چرا شده ام
دل می کشاندم به هر جا که او آنجاست
من مانده ام که چقدر بی ریا شده ام
می بینمش ولی زبانم بریده است
ای وای من! چرا بی دست و پا شده ام
ای کاش خدا به دلم نظری بکند
بیمار گشتم و محتاج دعا شده ام
جواد_امیرحسینی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 19 اردیبهشت 1400 08:38
سلام ودرود
کاویان هایل مقدم 19 اردیبهشت 1400 10:38
عزیز دل انگیز
محتاج دعا مائیم نه آن کس که چون تو پا در وادی عشق نهاد
محمد رضا درویش زاده 19 اردیبهشت 1400 10:39
هزاران درود بر شما دوست عزیز و بزرگوار بسیار زیبا
محمد خوش بین 19 اردیبهشت 1400 19:31
گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من
عالی بوددوست عزیز سرشار از احساس
کیوان هایلی 19 اردیبهشت 1400 21:11
درودها بر شما جناب امیرحسینی بزرگوار
زیبا و دلنشین سرودید
قلمتان استوار
سیمین حیدریان 20 اردیبهشت 1400 09:31
سلام و درودها