کاش می شد خاک کوی بارگاهت می شدم
اولین قربانی روی چو ماهت می شدم
تا که شاید پیش پای تو فرو افتم به خاک
کاش می شد اشک چشمان سیاهت می شدم
کاش می شد شاخه ای گل می شدم در دست تو
سرخوش از ناز و نیاز گاه گاهت می شدم
کاش می شد تار مویی می شدم در گیسوت
غرق در رقص و سماع صبح گاهت می شدم
کاش می شد صبح و شب محو دو چشمان تو شد
ناخدایی می شدم غرق نگاهت می شدم
کاش می شد چون زلیخا یک نظر بر من کنی
تا چنان یوسف اسیر بی گناهت می شدم
ای خدای عشق و عرفان، ای دلیل عاشقی
کاش می شد حلقه بوس خانقاهت می شدم
این همه ای کاش ها قلب مرا پژمرد و کشت
کاش می شد زنده از گرمای آهت می شدم
5 خرداد 1400
#جواد_امیرحسینی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 06 خرداد 1400 13:40
درود بر شما
شبنم رحمانی 06 خرداد 1400 16:32
درود بر شما . بسیار زیبا . قلمتان سبز
کیوان هایلی 06 خرداد 1400 22:05
درودها بر شما دوست گرامی جناب امیرحسینی بزرگوار
بسیار زیبا سرودید
دستمریزاد
کاظم قادری 07 خرداد 1400 10:11
سلام ودرودها برشما بسیار زیبا سروده اید مرحبا برشما
به به چه غزل زیبایی لذت بردم
محمد خوش بین 07 خرداد 1400 10:19
سلام بزرگ مرد
واقعا عالی
کاویان هایل مقدم 08 خرداد 1400 09:48
مبارک باشد این حال خجسته
یقین احوالتان این طرف بسته
زیبا همچون همیشه و عاشقانه