بر من رسید باز پیامی ز شهر یار
ساقی بیا و شرابِ هفت ساله بیار
جامی بیار که به آخر رسید هجر
دارم هزار امید که بینم رخِ نگار
زان می به من بده که به نسیان سپارَدَم
بر کف نهم پیاله و خندم به روزگار
آمد پیامِ نو از آن یارِ دلفریب
خواهد کند مرا به دلدادگان شمار
مطرب بزن نوای نو و بزم تازه کن
تا در سماع آیم و رقصم چنان هزار
ای ابرِ خفته در آغوشِ آسمان
برخیز و بر کویرِ دلِ تنگِ من ببار
#جواد_امیرحسینی
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 22 امرداد 1400 23:55
.مانا باشید و شاعر
محسن جوزچی 24 امرداد 1400 14:17
جناب امیر حسینی نازنین درود بر شما ،بسیار زیباست سروده های شما ،قلمتان همواره نویسا و پایدار
محمد علی رضا پور 25 امرداد 1400 06:39
سلام و درود، خدا قوت،
افغانستان، ایران خاوری، زیر چکمه های طالبان ابوسفیانی قرار دارد و حالا که ما، بُهت زده، سوختن سرزمین مولانا و خواجه عبدالله انصاری، سرزمین جگرگوشه ی فرهنگی خود را تماشا می کنیم، ای کاش دست کم، هریک، سروده ای در تسلیت به افغانستان بپردازیم و در این عاشورای حسینی، زینب وار، هِلهِله های یزیدیان زمان را خُنثی کنیم.
تقدیم به افغانستان مظلوم، تقدیم به جبهه ی ضد نادانی سترگ (آن هم به نام مقدس اسلام) و تقدیم به شما:
شرمنده ام که باز گرفتار می شوی
شرمنده ام که مَطلع خونبار می شوی
شرمنده ام که مهر نمی خوانَدَت به مهر هم بی نگاهِ ماهِ مددکار می شوی
شرمنده ام از این همه تنهایی و غمت
شرمنده ام که فتنه ی اَشرار می شوی
افسوس! باغ پارسیِ پارسا سرِشت!
پوشیده از کلاغ سیَهکار می شوی
همسایه، هم تبار، هم آواز، هم نَشیب!
دشتی که رو به دلهُره، هموار می شوی
خاکِ فغان زده که به تاراج...! صبر کن
چندی اسیرِ طالبِ آزار می شوی
این بوف ها به طالعِ فردا نمی رسند
سیمرغ وار جلوه ی اسرار می شوی
آرام باش یوسف معصوم بی پناه!
فرمانروای مردم بازار می شوی.
#محمدعلی_رضاپور
علی احمدی 25 امرداد 1400 09:11
درود بیکران استاد گرانمایه عالی بود