"چند خوشه آفتاب"
به این نگاه می کنم
به آن
به همین دور و ور
و بافته های ذهنم.
تو را زیر و رو می کنم
دست از شاخ و برگ بر می دارم و
در اندام سطرها
دل می کارم.
رفتار کن به فهمیدن
به برداشت
از این ابر گاه و بی گاه
که در میان نسیم
بال می زند
با همان حس و حال
از خواب های پریده
تا
شرجی هوای تو.
چه روان
تمام آب های جهان شده ام
بر ساقه های ترد نگاهت
و چه عریان
پوشیده ام از نور
چند خوشه آفتاب...
بگو چه بگویم از تو؟!
که برخیزد احساست
عاشقانه دست بزند
تا کمی شعر
تکان بخورد...!
شاعر: مرضیه رشیدپور"کیمیا"
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 28 آذر 1401 17:52
!درود
جواد مهدی پور 30 آذر 1401 08:48
درود بر شما