"زبان دوردست کلمه"
به من درآویز
به راه چشمان رها شده در تاریکی
همچون حروف حک شده بر زخم،
مرا از حجم برهوت
تا مرز هستی
بکشان و
ربط بر سینه ی آفتاب
نفس در بقچه های خوشه ام بگذار.
سرازیر نور باش
از چشمه های بال
و به خرمنی آغشته کن
تب رگهای بنفش را.
پیوست خیره بر
انگشتان ماه
و عبور صدای ستاره ای
از گندمزار پر طراوت شو.
به تماشای رودی بریز مرا
طی کن
پاهای شناورم در
خاطره ی چیدن روزنه ای
از گوشه ی چشمت.
زودتر از آمدنت
برس
به زبان دور دست کلمه
و نشان بده خودت را
برگ سبزی
از میان ساقه های قد کشیده
درتنهایی...!
شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
شیما رحمانی 28 امرداد 1402 11:47
زودتر از آمدنت برس????????????????درود مرضیه ی عزیزم لذت بردم