چشم هاتو یه بارِ دیگه ببند
آسمونت هنوز غمگینه؟
سَر نزن باز توی کابوسِت
چشم هات بد چیزایی میبینه
رویاتو پس بگیر از شبها
خیلی دنیا بهت بدهکاره
روزای خوب میرسن از راه
روی دنیات امید میباره
قد بکش باز از توی ذهنت
دنیای ناامیدیتو بشکن
شاید این بختِ آخرت باشه
بختِ آخر برای تو یا من
چشماتو وا نکن روی کابوس
دست هاتو نذار روی سینه
دست بردار از شبِ تیره
دنیای تو هنوز رنگینه
تو تقاصی برای عشقی که
از خودت دورتر به خود هستی
باید این بار از خودت پا شی
تو که درها رو روو خودت بستی
آخرین راه رو که میرفتی
ماه و عطر و ستاره پیدا بود
درد هایی که توو سرت بودن
اشک های چشاتو میآلود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 19 تیر 1401 19:51
.مانا باشید و شاعر
Dariush Jelini 20 تیر 1401 10:30
سپاسگزارم که بان
سیاوش دریابار 28 شهریور 1402 10:23
با سلام
مهرتان مستدام
شعرتان جاودان