با شکوهی مث آخرین شبِ خزون سال
تو بزرگی مثِ یه عشقِ عظیم و بی زوال
با تو میشه تا تَهِ دنیا رو یک نفس دوید
میشه با یادِ تو گم شد توی عالمِ خیال
حسرت نداشتنت همیشه روی دلمه
هر جا یادِ تو باشه همونجا من منزلمه
نمیتونه رد شه از تو دل صاب مرده ی من
توی این دریای غم آغوشِ تو ساحلمه
تویی سقفِ آرزوهام توی دنیای حسود
تو همونی که برای من تمومِ دنیا بود
هیچکسی نمیشینه جای تو توی قلبِ من
تو واسم مثلِ حیاتی، مثِ دریا، مثِ رود
تو قشنگی مث باریدنِ برف از آسمون
شبیهِ عبورِ تندِ یه شهاب توو کهکشون
تو به وسعتِ شبای یلدا پر خاطره ای
شبیهِ شعرای حافظ جاری هستی روو زبون
توی هر خاطره ای ردِ پاهاتو میشه دید
میشه واسه داشتنت تا آخرِ دنیا دوید
تو پر از عشق و پر از شور و پِر از طراوتی
کنارت میشه به روزای خوشِ فردا رسید
دستِ تو هنوز برام دروازه ی سعادته
سر گذاشتن روی پات برام مثِ عبادته
تو مث حس عجیبِ فالِ حافظ میمونی
عاشقِ چشات شدن هنوز برام یه عادته
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 12 شهریور 1401 17:25
.مانا باشید و شاعر