در آبادی اگر دیدی کسی خوشحال و خندان نیست
مصمّم هم به دیدار کسی با چشم گریان نیست
نمی گوید سخن از خاطرات کودکی با تو
و یا در فکر دعوت از پرستوهای مهمان نیست
نمک بر زخم او هرگز نباید زد , به این خاطر
که کالایی بغیر از مرگ در بازار ارزان نیست
اگر دنبال نان آمد کسی از خانه بر دوشان
بگو جایی که موشک هست جای صحبت از نان نیست
هزاران لاله گاهی می شود پرپر به دست باد
هراس باغبان از هجمه های باد و طوفان نیست
دریغا ! قلب بعضی پر شده از کینه و نفرت
مگر سلطان از این پروانه سوزیها پریشان نیست
به رقص آید اگر بلبل به شوق سوسن و سنبل
دلی لرزان کنار پنجره یا زیر باران نیست
ولی هستی اگر با سیل ویرانگر شود ساقط
کسی بی آبروتر از طرفداران سلطان نیست
شکوفا چون شود باغ گل از صوت خوش بلبل
کسی از زندگی هرگز در آبادی پشیمان نیست
کج اندیشی نااهلان به ما فهمانده در تاریخ
که جای جشن و شادی در جوار یاوه گویان نیست
۱ / ۳ / ۱۴۰۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 01 اردیبهشت 1403 09:21
درود بزرگوار ا
مهدی سیدحسینی 10 اردیبهشت 1403 02:47
سلام
سپاس از لطفتون
محمود فتحی 04 اردیبهشت 1403 20:35
درود برشما شاعردگرامی زیبا قلم زدبد
مهدی سیدحسینی 10 اردیبهشت 1403 02:47
سلام
سپاس از لطفتون ????