دوباره غمزده شد دل ز دردٍهجرت یاران
دوباره دردِجدایی، دوباره غصهٔ باران
دوباره چشمِ پرازخون
دوباره قصهٔ مجنون
زمان اشک جگر سوز
زمان ماتم و افسوس
دوباره پر بزن امشب در آسمان خیالم
منو دوبال شکسته...
بگو چگونه ننالم؟
بگو چگونه نگویم زدردِعشق وجدایی؟!
بگو چگونه نخوانم؟!
منم اسیر جدایی
ز هر دری که بگویم...
ز هر دری که سرایم....
دوباره میرسم آخر...
به های هایِ جدایی!
# احمدصیفوری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 اسفند 1400 13:55
درود بر شما