مستانه و بیگانه رهسپار وادی عشق شدیم
به هر دیاری جویای نشانی ز معشوق شدیم
.
پی آن نگار دلربا ، سرگشته و حیران شدیم
هر منزل به تمنای محبوبِ دل مهمان شدیم
.
هر آن کس مژده داد زجانان مسرور گشتیم
مزد نوید آن صنم دیده به قدومش بخشیم
.
چنین بود رسم شیدایی گرچه رنجور شویم
آزرده و ملول ز ین هجران و جدایی شویم
.
لیک سرخوش به نگاهی زچشم دلدار شویم
با گمان شکرخندی بر لب یار، دلشاد شویم
.
گرچه زین فراق و حسرت محزون شویم
ز شوق وصال، چشم به راه، آسوده شویم
.
یا ربّ به کجا در پی دوست آواره شویم
کن نظری زسرای آن حبیب هشیار شویم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 فروردین 1401 13:58
درود بر شما
محمد همتی 21 فروردین 1401 15:26
لطفتون مستدام ♥????????????