بگذشت بر ما شیرین عمر جوانی
زین گذر گران ز خود بنگر تا توانی
.
گر حاصلی داری نیک قدرش بدانی
بی حصل بود عمرت یقن دان نادانی
.
مرادم ز حاصل نیست آنچه تو دانی
مال و ملک و وراث یا باشد لقمه نانی
.
اینان را تو مالک نباشی بلکه مهمانی
بعد تو اثر ز تو نباشد، بی نام و نشانی
.
حاصل گرچه بود نیک نزد خالق نورانی
لیک نباشد ثمرِ تو صوم و سجود طولانی
.
روزگار را مسرور از کسب منصب گذرانی
یا که در طلب سیم و زر، پی مکرِ دیگرانی
.
افسوس که در این سرا، خزانه این و آنی
در غفلت سپید کنی موی، عاقبت پشیمانی
.
آنچه برقرار باشد ز آدمی در خاطر دلانی
یا به نیک نامی یادت کنند جماعت زمانی
.
این بماند ز تو یادگار و آوازه بین خوبانی
گر خلق را کنی خدمت بی منت و پنهانی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 28 فروردین 1401 21:59
درود بر شما