به خودت که می آیی
تنهایی…
به خودت که می آیی،
دلت گرفته …
خسته ای…
درد داری…
به خودت که می آیی،
می بینی یک آهنگ را صد بار پلی کرده ای،
که تک تک نت هایش را حفظ شده ای…
به خودت که می آیی،
می بینی نه تاب ماندن داری نه پای رفتن…
به خودت که می آیی،
دلت تنگ است …
به خودت که می آیی،
میبینی خیلی چیز ها گذشته…
کار از کار…
آب از سر…
به خودت دیر می آیی…
به خودت که می آیی،
میبینی اصلا نمیبینی…
میبینی غریبی…
ناشناسی…
تو نیستی…
تو…نیستی!!!
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 26 فروردین 1401 22:11
!درود