مطلعم قسمت شده اینمرتبه دلخون شود
رفتنم را در غزل بنویسم و مضمون شود
رفتم اما چشم هایم بی قراری می کنند
کوه غم هرگز نشد در چاله ای مدفون شود
غصه ها را! نخ به نخ کشتم کنارت، حیف شد
داغ تازه باید امشب سهم این توتون شود
باید امشب آشتی را با خودم تمرین کنم
اتهام بی کسی تا طرد ازین مظنون شود
نعش خود را عاشقانه سفت گیرم در بغل
گوشه ای آسوده تا درمان این طاعون شود
مطلعم دلخون، غمم مضمون، خودم مدفون شدم
کیفر مظنون،تب توتون و طاعون! چون شود
سعید صدقی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 23 آبان 1402 23:20
سلام ودرود
سعید صدقی 25 آبان 1402 21:17
درود و سپاس