تا قیامت برسد غزل نفس خواهد زد
روح دلباخته بیرون ز قفس خواهد زد
رود با چشم ترم نسبت نزدیکی داشت
سیل اشکم به تن سرد ارس خواهد زد
غیر معمول ترین حادثه در تاریخم
مثل برفی که بهاران به طبس خواهد زد
چشم من ابر بهار شهر نیمایی هاست
ساعتی محو تماشا و سپس خواهد زد
خنده هایت خبرم کرد چه در سر داری
دست سردت به تنم انگ هوس خواهد زد
با تو جز مهر چه کردم ؟! تو بگو خوش انصاف
فتنه کردی و نگفتی به چه کس خواهد زد
پشت تو آه کشیدم و یقین دارم که
خاک هم نعش تو را ز کینه پس خواهد زد
مرتضی (اشکان) درویشی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
علیرضا خسروی 05 بهمن 1394 22:10
محمد جوکار 07 بهمن 1394 00:44
رود با چشم ترم ، نسبت نزدیکی داشت
سیل اشکم ، به تن سرد ارس خواهد زد
غیر معمول ترین حادثه در تاریخم
مثل برفی که ، بهاران به طبس خواهد زد...
==================
درود و آفرینت باد جناب درویشی عزیز
مسعود احمدی 08 بهمن 1394 00:07
درود بر شما استاد درویشی
نسرین قلندری 08 بهمن 1394 19:42
با تو جز مهر چه کردم ؟! تو بگو خوش انصاف
فتنه کردی و نگفتی به چه کس خواهد زد
بی نهایت زیبا
علیرضا خسروی 13 بهمن 1394 11:23
احسنت...