از پشت بام خانه ام
بانگ برآمد
امروز هوا بس مه آلود است
امروز هوا بس مه آلود است
جاده ها بی جان
کوچه ها خلوت
یکی خبر آورد
امروز انسجام رود است
امروز انسجام رود است
عشق در بِستر خواب بود
انگار سیلی سُرخ
کِشدار زمان خورده بود
مرغ عشق
از فرد خستگی
در گِرداب مَنجلاب بود
امروز انسجام جنون است
امروز انسجام جنون است
زمین سرد و خویس
آفتاب خاموش و در سکوت
هوا هوای تاریک
دستان سرد و بی جان
صدا صدای بی روحی می آمد به گوش
انگار صدای رهگذری
که از بی راهه ای می رفت به خانه
و شبنم روی رُز در خواب
انگار در بِستر مرگ بود
و اشک های ابر سالیان زیاد
بر مهمان ناخوانده جاری نشد
امروز رنج های بی شماری
در امتداد خیابان می دیدم
از سقف خانه خستگی
می چکید بر ایوان
بانگ برآمد
انگار صدای رهگذری
از دور می آمد به گوش
امروز هوا بس مه آلود است
امروز هوا بس مه آلود است
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 05 مهر 1402 17:48
درود بر شما
حفیظ (بستا) پور حفیظ 05 مهر 1402 20:32
درودها جناب اسکندری بسیار عالی بود ای کاش موجزتر میبود ولی در کل زیباست
سروش اسکندری 06 مهر 1402 21:44
درود بر شما ... جناب عاجلو عزیز
ممنونم از لطف و همراهی شما
قلمتان ماندگار
سروش اسکندری 06 مهر 1402 21:58
درود بر شما ... جناب حفیظ بزرگوار
سپاس از حضور سبزتان
اره حق با شماست
شاعر و توانا بمانید
فاطمه مهری 06 مهر 1402 23:51
درود برشما جناب اسکندری، قلم زرینتان مانا
سروش اسکندری 07 مهر 1402 11:59
درود بر شما ... بانو مهری ارجمند
سپاس از همراهی شما
توانا و رستگار بمانید