سراسر زجر و تحقیرم نگو امشب نمیآیی!
به هر آدینه زنجیرم نگو امشب نمیآیی!
گلویم لحظههای بغض را دیگر نمیخواند
شکسته قاب تصویرم نگو امشب نمیآیی!
تمام خوابهایم را برایت سبز میبینم
و سرخابی ست تعبیرم نگو امشب نمیآیی!
سکوت بغض سرشارم درون حوض میپیچد
تماشاییست تفسیرم نگو امشب نمی آیی!
درون وسعت آیینه داد از بی کسیها مان!
چه معصومانه میمیرم نگو امشب نمیآیی!
ای معنای بارانیترین بغض غزل! برگرد!
برایت چله میگیرم نگو امشب نمیآیی!!
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 19 اردیبهشت 1403 10:57
حشمتالله محمدی 19 اردیبهشت 1403 11:25
درود بر استاد حفیظ بی نظیر و عالی لذت بردم مصراع ماقبل آخر جا برای زیباتر شدن دارد.
نگو امشب نمی آیی...
یاسر قادری 21 اردیبهشت 1403 12:24
ای معنای بارانی ترین بغض غزل،برگرد
بی تو در این شهر دلگیرم،نگو امشب نمی آیی
مرحبا دکتر جان
مثل همیشه زیبا و دلنشین و مخاطب پسند