در جهانی مانده ایم ،آواره ی توپ و تَشَر
با شعار مضحک ، قانون حقوقِ بشر
کودکانی پاره از توپ و شلیک و درد فقر
مانده در رویای فردایی با نام ،خطر
خون ها در شیشه ها و عاقلان دربیشه ها
یک جهان درزیر رگبار است اما بی سپر
دست خالی ،سفره خالی،دل خالی،سینه آه
باز از لبهای کاسب ها می ریزد شکر ...
سنگ، در پاسخ گلوله ،حرف در پاسخ شلاق
این همه فریاد اما باز مانده است بی اثر
جنگ سربازان خسته،حربه مظلوم کشی
امن دریک جا نشستند، ساکنان معتبر
مای معمولی نمی خواهد جهانی اینچنین
درد ماهارا به تصویرش نمی آرد خبر
گیر کردیم ما به دنیایی که راهش،راست نیست
راه راستش مرگ و راه دیگرش دید و گذر
ما همه زخم جهانیم ،ما دردیم مشترک
از هجوم جنگ فقرِفکر و میراث پدر....
#حسین_وصال_پور
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 27 فروردین 1402 11:12
.مانا باشید و شاعر