نتوانسته ام از کوی تو آسان بروم
یادت افتاد دلم تا که پریشان بروم
باغ لج بازم و از وعده ی پربار بهار
دل بریدم که به آغوش زمستان بروم
هر که در کار توافتاد به باد رفت سرش
نوبت کشتن من بود که به میدان بروم
مقصدِ عشق اگر اوست چه فرقی دارد!
که سرافراز بروم یا که پشیمان بروم
حال ای کافر بی عاطفه با من بگوی
لایقم بود که از پیش تو گریان بروم ؟
تا فراموش کنم یاد تو هرشب باید
بی هدف مست کنان سمتِ خیابان بروم
حسین وصال پور
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 شهریور 1402 16:53
درود بر شما
شیما رحمانی 03 شهریور 1402 10:45
درودها جناب وصال پور. زیبا سروده ای خواندم????????????????