من امشب با دلی غمگین از اینجا میروم بانو
همیشه آخر قصه تو می مانی و غم بانو
رها هرگزنخواهم کرد چشمان قشنگت را
یکی از آخرین شبها،فدایت میشوم بانو
تو تنها یادگاریادگارمن،از عشق فصل پاییزی
من امروز آخرین برگم،که محتاج توام بانو
اگر روزی فراموشت، نمودم نیستم دیگر
مرا هرگز مبر از یاد،چنان که میروم بانو
ورق میزد نگاهت را،برایم باد،میدانم
جوابی سبز میگویی،برای نامه ام بانو
و کاش از غصه میمردم،دو چشمت تر،نمیکردم
دلت عادت نمیدادم،به رنج و زنگ غم بانو
من از پیش تو خواهم رفت،غزل بانو خداحافظ
مگیراز من نفس هایی،که با تو میکشم بانو
****
»این غزل حاوی رمز میباشد.بدین صورت که باید حرف اول هر قافیه را به ترتیب از اول تا آخر سرهم کردت رمز مشخص شود.این شعربه سفارش یک عاشق سروده شده خطاب به معشوقش و رمزشعرنیز جمله ایست از طرف عاشق به معشوق با ذکر نام او«
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 27 اسفند 1401 10:39
.مانا باشید و شاعر
علی معصومی 24 اردیبهشت 1402 11:44
سلام نازنین
خروف اول هر بیت
نه هر قافیه
" مهری تمام ...."
همانند نفس در سینه خود می کشم بانو
جواد جهانی فرح آبادی 06 خرداد 1402 13:15
سلام دوست عزیز هنرمند گرامی
باعرض پوزش مصرع آخر بنده اشتباها نوشتم مگیر در صورتی که واژه نگیر باید باش