3 Stars

سرمای دوران

ارسال شده در تاریخ : 30 دی 1402 | شماره ثبت : H9428028

«سرمای دوران»

شب سرد زمستانی هوای برف و بارانی
برای طفل بی مادر شبی تار است و طولانی

نباشد رهگذر در کوچه باغ دل در این سرما
رَد پایی نمی باشد نیاید بوی انسانی

صدای زوزه می آید میان برف و یخبندان
میان برف و یخبندان بتازد خوی حیوانی

شب تار است و ظلمت گشته حاکم ، می دهد فرمان
در این ظلمت سرا جایی ندارد ماه تابانی

اسیر ابر تیره گشته خورشید فروزنده
غل و زنجیر بر دستان و پایش گشته زندانی

ز عشق لیلی و مجنون فقط افسانه ای باقیست
نباشد از برای عشق لیلی قلب سوزانی

شده باغی خزان خشکیده برگ و شاخه های سرو
نمی خواند به روی شاخه یک مرغ غزلخوانی

رسیده مرگ آدم آدمیت جاودانی نیست
در این دوران نباشد رسم و آئین مسلمانی

ز آدم بودنِ آدم فقط نامی بجا مانده
شب مرگ است و بیداد است و انسان گشته قربانی

پریشان گشته حال دل در اینجا «مخلص صادق»
غزل از حال خوش در این شب ظلمت نمی خوانی

چهارشنبه99/9/26

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 40 نفر 53 بار خواندند
امیر عاجلو (30 /10/ 1402)   | محمدهادی صادقی (01 /11/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (30 /10/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا