3 Stars

مرگ پلیدی

ارسال شده در تاریخ : 06 بهمن 1402 | شماره ثبت : H9428105

«مرگ پلیدی»

ای باغبان خبر ز خشکیِ باغت رسیده است
باد خزان به جان صبحِ سپیدی وزیده است

از ماهیِ میان برکه نباشد دگر خبر
تنها خبر ، ز مرگ ماهیِ سرخی رسیده است

دیگر به شاخه های سرو و صنوبر نمانده برگ
مرغی شکسته بال و پرش ، ز شاخه پریده است

اَبری نشد که آسمان ، چو ببارد به این خزان
از اَبر سیاه و کینه دلی ، بس خون چکیده است

این شعله های غم ، چو آتش سوزان شبی شود
پُشتی چرا به زیر این غم سنگین خمیده است؟

زخمی نزن به جان سرو و صنوبر تو باغبان
بینی که قامتش خمیده و سرها بریده است

برگی به شاخه های باغ خزان ، غیر زرد نیست
رنگش نگر میان ظلمت شبها پریده است

اینجا نگر حقیقتی ، که بجز مکر و حیله نیست
روباه پُر فریب و مکر زمان نور دیده است

فریاد مانده در گلو که شود یک دَمی رها
طوفان کند به پا ، که کشتیِ دریا ندیده است

«مخلص صادق» دَمید صبح سپیدی چه می کنی؟
هنگامه ی سپید و مرگ پلیدی رسیده است

جمعه99/9/14

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 58 نفر 83 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /11/ 1402)   | محمدهادی صادقی (08 /11/ 1402)   | محمود فتحی (09 /11/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /11/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا