3 Stars

یه روز و روزگاری...

ارسال شده در تاریخ : 14 بهمن 1402 | شماره ثبت : H9428202

یه روز و روزگاری دلم هواتو می‌کرد
چه بی هوا هوای خاطره‌هاتو می‌کرد

یه روز و روزگاری دلم که تنگت می‌شد
عطرتو حس می‌کردم توو لحظه‌هام خودبه خود

تموم آرزوم بود اینکه تو برگردی و
بگی که دور و بی من چه جوری سر کردی و

توی چشام بخونی هرچی نیاز و غم بود
هرچی که من نداشتم، هرچی که بی تو کم بود

یه روز و روزگاری قصه‌ی من همین بود
به یاد چشمای تو شبم ستاره‌چین بود

اما یه شب آخرش خسته شدم از این درد
اینکه توو هر ترانه گریه کنم که برگرد

خسته شدم که دائم خیالتو ببافم
دیدم از انتظارت خیلی دیگه کلافه‌م

نشستم و بی‌صدا حال و هواتو کشتم
حتی دیگه توو خودم خاطره‌هاتو کشتم

فقط یه چیزی خواستم خدا بهم ببخشه
دلی که حتی بی تو عاشقه، می‌درخشه

فقط یه چیزی خواستم خدا برام بسازه
یه زندگی دیگه، یه روزگار تازه



شبنم حکیم هاشمی

................................

مثنوی به زبان محاوره

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 76 نفر 86 بار خواندند
امیر عاجلو (15 /11/ 1402)   | شبنم حکیم هاشمی (18 /11/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (15 /11/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 1

شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا