هر صبحِ زود، به یاد تو بیدار می شوم
بَم می شوم، وَ بر سرت آوار می شوم
پس لرز ه های رفتنت این شد که مطمئن
رسوا میان کوچه و بازار میشوم
دست خودم که نیست، همینطور پشت هم
بیدار می شوم....به فکر تو وادار میشوم
هر بار؛ در خیال خودم زند ه ای تو را
هی میکُشم دوباره و ...نا چار میشوم
بازم خیال باطل، اگر فکر می کنی!
چون غم، به روی سینه تلنبار می شوم
من خرد شیشه ام؟...که تو هی سنگ میزنی!؟
...من بشکنم شبیه آینه تکرار میشوم
خود را بزن، به کوچه علی چپ،غمت مباد
حلاج میشوم به جای تو بر دار می شوم
مُرد آن زمان که رد شوی و کم محل کنی
تکثیر می شوم دوباره و بسیار میشوم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 30 فروردین 1402 08:30
لطیف و دلنشین