...عاشق بی عشق......
بی تو چای صفایی ندارد
گویی شهر هوایی ندارد
گفت عشقت فراموش میکنم
عاشق بی عشق خدایی ندارد
.....فرصت جنگ......
چشمه را تاب سنگ نیست
اب را فرصت جنگ نیست
چه خوب چه بد فردا
صدایم کنید درنگ نیست
،،،،،،،،،دوری آدم.........
گاهی سکوت مرحم زخم من است
گاهی گریه داروی درد من است
گاهی نگاه ساده به دیوار ارزو
گاهی فراق لبخند دوری من است
...آغوش ساده......
هوس کردم که باده نباشم
تورا یک اغوش ساده نباشم
چنان در خود گمم کردی گویم
دگر سر گشته در جاده نباشم
سیاوش دریابار سیزده آبان چهارصد دو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 14 آبان 1402 11:37
درود بر شما
فاطمه مهری 14 آبان 1402 16:33
درود برشما جناب دریابار
سروش اسکندری 15 آبان 1402 07:54
سلام و درود بر شما جناب دریابار ادیب شعری بسیار زیبا و با مفهوم سرودید
سروش اسکندری 15 آبان 1402 07:56
سلام و درود بر شما جناب دریابار ادیب شعری زیبا و با مفهوم سرودید
ابراهیم جلالی نژاد 15 آبان 1402 14:28
سلام
زیبا سروده اید
موفقیتتان روزافزون باد
قلمتان نویسا