.......زنده دل.......
مناجات دوم
خشکیده دلم ز شوق دیدنت تاب التهاب نیست
چون پیر درختم طوفان سهمگینم جواب نیست
اتش بیاربه قلب تازه ام که عمری ست خموش
چون زنده دلم بر گونه ام خزاب نیست
تها دلیل بودن من تویی
ای افتاب
ای روشنی
ای مهر
ای مهتاب
تا کی نور و زلالی
بدرخشی
بر سنگ مزار مردی
که تشکش زمین
لحافش دامن پر ستار اسمان بود
پس بمان و بدان
که می زاید و می میرود
و انکه می ماند اوست
بدرخش
که هستی از ان توست
بمان
که جاودانه تویی
ای معبود
ای یگانه
و
من با نام تو
یک صبح دیگر
و یک زایش دیگر
و یک روز دیگر
را اغاز میکنم
بسم ا....
سیاوش دریابار 17دی 402
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 18 دی 1402 11:47
فرامرز عبداله پور 18 دی 1402 13:06
درود زیبا ودلنشین سروده اید
⚘⚘⚘⚘????????????????
زنده باشید به مهر
محمود فتحی 18 دی 1402 21:00
سلام استاد پربار زیبا بود