3 Stars

عصیان

ارسال شده در تاریخ : 23 آبان 1402 | شماره ثبت : H9427149

زبان از یاد رفته ام روحی که عصیانگر شده
رود خروشانم ببین هستی به من معنا شده
سرکش ترین واژه منم بشکن تو وهم قصه را
با من بخوان نام مرا رویایت اینجا گم شده
دستم بگیر در وحشت شهری که جانت را گرفت
بانوی اشراق و شهود این شهر فراموشی گرفت
شهری که معراجش هبوط در زشتیه ایمان وهم
در جهل ایمانش ببین جان نگاری را گرفت
حلاج هر معنی منم ذکر اناالحق گفته ام
عشق را ببین بر دار شد من بی زبان شعر گفته ام
مانی به هفت رنگ خیال طرحی ز لبهایم کشید
بابک به خون غلتید و خواند نامی که از یاد برده ام
من با خودم در بیکران عهد الست را بسته ام
عشقم به خود شیدا شد و ازخود جهانی ساختم
نبض تپش هایم به رقص در هیچ بی معنای من
گفتم که نور باشد ، ببین ، از خود سرابی ساختم
من بر لب صدها غزل بوسه به لبهایم زدم
بر موی بانوی بهار شانه به موهایم زدم
همبستر باران شدم پیچک در آغوشم کشید
صحرای شن باران تنم آتش به دیدارم زدم
شاید که آغاز جهان رویای دیدار تو بود
در خود نگه کردم ، ببین ، این جلوه ها نقش تو بود
من یا تو در دیدار ما پرهای واژه سوختند
اینجا سکوت واژه هاست ، آری جهان چشم تو بود

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 39 نفر 80 بار خواندند
امیر عاجلو (23 /08/ 1402)   | سروش اسکندری (24 /08/ 1402)   | نیما ولی زاده (28 /08/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (23 /08/ 1402)  سروش اسکندری (24 /08/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا