جنگ و بحران در جهان پایان نمی گیرد چرا؟
این همه آشفتگی سامان نمی گیرد چرا ؟
مسجدی ویرانه در خون ، خاک ، خاکستر شده
هیچ کس را ماتمِ انسان نمی گیرد چرا ؟
شیعیان با غربتی دیرین شهادت پیشه اند
بد دلان را دردِ بی درمان نمی گیرد چرا ؟
نانِ بازو خوردنِ ما را حرامی صلب کرد
زندگی یک دم به ما آسان نمی گیرد چرا ؟
مثل قوم نوح می خندند، بر آیینِ ما
زخم روی زخم ، پس طوفان نمی گیرد چرا ؟
روز و شب ، باریده چشمم در فراقِ روی تو
در کویرِ لوتِ دل، باران نمی گیرد چرا ؟
گرچه حافظ گفت می آیی ، مرا آرام نیست
یوسفِ ما یادی از کنعان نمی گیرد چرا ؟
باز هم پاییز شد ، گلدانِ نرگس غنچه کرد
نازنینا ، دوری ات پایان نمی گیرد چرا ؟
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 08 آبان 1402 12:03
درود بر شما
معصومه جمالی 08 آبان 1402 16:51
متشکر و سپاسگزارم از شما.
سروش اسکندری 08 آبان 1402 15:52
بانو جمالی درود بر شما
معصومه جمالی 08 آبان 1402 16:30
بسی سپاسگزارم از شما، تشکر????
معصومه جمالی 08 آبان 1402 16:50
سپاس از همراهی شما.
علی معصومی 09 آبان 1402 17:46
معصومه جمالی 09 آبان 1402 21:21
متشکرم.
علی معصومی 09 آبان 1402 17:53
مادری با کودک معصوم زیر خاک شد
دست قهار خدا تاوان نمیگیرد چرا
بداهه
????????????????????
معصومه جمالی 09 آبان 1402 21:22
بسیار بسیار عالی،سپاس از شما
سیاوش دریابار 10 آبان 1402 15:04
حدیث درد می باید نوشتن
کلام سرد می باید نوشتن
حدیث تو جور و جفا بود
بنام مرد می باید نوشتن
با سلام
درود بر شما و قلم شیوایتان
موفق و مانا باشید
معصومه جمالی 10 آبان 1402 17:07
علیکم السلام ورحمة الله
ممنون و سپاسگزارم،همچنین.