3 Stars

معشوق تهرانی

ارسال شده در تاریخ : 10 آبان 1402 | شماره ثبت : H9426955


کنار من بیا بنشین که فرصت نیست؛می دانی
نمی آید کسی در چشمم ای معشوق تهرانی

من از روزی که دلبستم به چشمانت قسم دیدم
که چشمان تو می افتد به هر زن باز پنهانی

به دریا می زنم دل را که شاید مرهمی باشد
بر این آشفته بازار و دل غمگین بارانی

من از اول به خاک خلقتم عشق و جنون دیدم
مرا می ساختند ای کاش،از گچ یا که سیمانی

خودت را جای من بگذار و بعدا هی قضاوت کن
که یک دختر ندارد دور از عشقش هیچ سامانی

بگو شاعر شوم خوب است یا یک فرد معمولی؟
چه باشم تا مرا در کنج قلب خویش بنشانی؟!

درون یک قفس حتی کنارت حاضرم باشم
چه می فهمی تو از عشق و دل تنگ یک افغانی

به هرکس دل ببندم بعداز این هم،خوب می دانم
که جز اندوه و دل کندن ندارد عشق؛ پایانی...!

(تأثیر از یکی از اشعار استاد نظری)

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 61 نفر 113 بار خواندند
امیر عاجلو (13 /08/ 1402)   | معصومه جمالی (13 /08/ 1402)   | انسیه فتح تبار (16 /08/ 1402)   | محمد مولوی (22 /09/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (13 /08/ 1402)  معصومه جمالی (13 /08/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا