سردر گم و آشفته و بی خواب و خیالم
دیوار فرو ریخته ی رو به زوالم
دنبال خود گم شده ام غرق سوالم
مرغ حق افسرده ام و بی پرو بالم
تونیستی ودر تن من زهر مذاب است
با تو بدنم حفره ی صد خمره شراب است
از روی خوشت جوش و خروش و جریانم
تاب وتب و حرص و ولع کل جهانم
بین ضربان و هیجان در نوسانم
در باطن خود اینم و در ظاهرم آنم
هم آنم و هم اینم و هم اینم وآنم
فکر تو و حرف تو شده ورد زبانم
از هر چه بخواهی و نخواهی تومعافی
منکعبه شدم تا که به دورم بطوافی
من تار شدم دور تنت پیله ببافی
تنها بشوی با خودم اندازه ی کافی
من کفتر پربسته ؛ تو پروانه ی آبی
من جغد شدم تا که تو در لانه بخوابی
گیرم که تودر اوجی و من .. اینکه غمی نیست
گیرم که تو پر داری و من پا ... قدمی نیست
مابین پلنگان و عقابان صنمی نیست
فهمیدن پرواز خودش فهم کمی نیست
لیلا ساتر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 02 دی 1402 09:38
سیاوش دریابار 03 دی 1402 11:19
آه از کودکی من
چقدر شیرین بود
آن همه دوستی ها
آه چقدر پاک بود
آه چقدر صفا بود
آه فقط خدا بود
سلام
امروز مهمان دفتر شعر شما بودم
لطف شما مستدام
قلمتان نویسا
عمر تان جاودان
سیاوش دریابار 04 دی 1402 04:29
با عرض معذرت این دو بند شعرت در تضاد هم هستند
من کعبه شدم تا به گردم بطوافی
اولا عاشق خودش را بالا تر از معشوق نمیداند
در اینجا خودت را مرکز قرار دادی معشوق را حاشیه نموده ای
من تار شدم دور تنت پیله ببافی
اینجا معشوق را مرکز قرار دادی و خودت را در حاشیه
در شعر نو از سه نقطه استفاده میشود
......
ولی اولین بار است در ترکیب بند
اونم در دو بند پشت سر هم از سه نقطه استفاده میشود
ومن....اینک غمی نیست
و من پا.....قدمی نیست
ولی در مجموع شعر دارای کلام گویایی است
لطف شما مستدام
فرامرز عبداله پور 04 دی 1402 19:23
درود زیبا وپراحساس و دلنشین سروده اید
⚘⚘⚘⚘????????
????????????
زنده باشید به مهر