آتش زبانه می کشد از هیزم ترم
می سوزم و دوباره تو را نام می برم
می سوزم و نگاه تو اسطوره می شود
در ذهن خاک خورده ی تاریخ باورم
همخوابه ی فراق تو مجنون نداردو ...
آبستن جنون شده لیلای بسترم
شب با تو مست عشق تو لایعقل تو و...
تا صبح مثل شب پره دور تو می پرم
آتش همیشه شعله ور و من کنار آن
هیزم برای سوختنت کم می آورم
لیلا ساتر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 05 آذر 1402 10:27
درود بر شما
حفیظ (بستا) پور حفیظ 05 آذر 1402 21:24
درودها بانو ساتر بزرگوار
بسیار زیبا دلنشین و مخاطب پسند سرودهاید آفرین بر شما
مجید ساری 06 آذر 1402 01:15
غزلی عالی خواندم
شعرتون رو دوست داشتم
پنج بیت
نه کم نه زیاد
دستمریزاد
و درود بر شما خانم ساتر گرامی
روزی بیا به مسلخ تاریک دفترم
سیاوش دریابار 07 آذر 1402 10:35
عاشق که شدم جز تو کسی یار ندارم
صحبت نکنم انگار طلبکار ندارم
بر بزم ننه پای که اندوه وسراب است
دریا چو شود مست که اجبار ندارم
سلام صبح بخیر
زیباترین سلام دنیا
تقدیم به شما شاعر کرانقدر و فرهیخته
سروده اید به مهر
برایتان قلم نویسا خواستارم
لحظاتی ناب پیش رو داشته باشید