یتیمی را ببین
یک تکه نان خشک
در دستان فقرش
لباسی کهنه بر اندام رنجورش
به پایش پاره ،نعلینی
سرایش کوخ ویرانی
به کف از بوریا ،مفرش
چکد غم زیر سقف چوبی ی آن
به روی دامن طفلی
که از دنیا فقط مادر
غمش بر سینه می ریزد
مگر تقدیر می ترسد
که از ما هم پدر گیرد
و یا در فقر اندازد
ز کاخی ،کوخ بر سازد
به آواری شبانگا هان
بسوزاند به آتش ثروتی را
دلی محزون کند از غم
و از کاشانه ی ما هم یتیمی
به دست فقر برخیزد
بیا تا فرصتی
در پیش رویست
یتیمان را
به سامانی رسانیم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 7
جواد صارمی 10 آبان 1394 21:45
محمد رضا خانزاده چرخاب 10 آبان 1394 21:48
با سلام
متشکرم.
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 11 آبان 1394 12:16
بیا تا فرصتی
در پیش رویست
یتیمان را
به سامانی رسانیم
درودبربلندای اندیشه تان
محمد رضا خانزاده چرخاب 11 آبان 1394 23:00
با سلام
از لطف سرکار عالی صمیمانه سپاسگزارم.
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 11 آبان 1394 15:08
با سلام و درود
دستمریزاد...................
محمد رضا خانزاده چرخاب 11 آبان 1394 23:02
با سلام
از بذل محبت حضرتعالی سپاسگزارم.
مجتبی جلالتی 21 فروردین 1399 02:54
با هزاران درود بر شما
زیبا سروده اید