شنیدم شاپرک بابلبلی گفت
اگر داری رمق بشکن قفس را
بکش پر آسمانهارا چون عقاب
ببین ازشرق تا هامون تا ارس را
صداکن ناجی درد آشنا را
همانکه آفریده خار و خس را
گریبان را ز دون بازی رها ساز
زیارت کن شهنشاه طبس را
هرآنکس را که ضامن شاه طوس است
ندارد احتیاج انفاق کس را
چرا افتاده از پایی ؛ بهوش آی
مبدل کن بعشق اصل هوس را
بخود لرزید گفتا ؛ چیده بالم
همان فصلی که کرد امضا هوس را
دوباره شاپرک اصرار ورزید ..؟
گره کن زلف آزادی قفس را
بکوبان بر در و دیوار منقار
رسان گوش فلک بانگ جرس را
ز هر پیروز میدان نکته آموز
به ابزار جنون بشکن قفس را .؟
پیرنظر(سلیم)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 27 مهر 1399 07:44
لطیف و دلنشین