شود آیا...؟
من از عاقل بودن فیضی نبردم
شود آیا.؛ کمی دیوانه باشم.؟
بشوق یک قدح درباب مستی
گدای ساقی میخانه باشم
بنوشم باده ای از خون انگور
به مستی با خودم بیگانه باشم
توباشی تک گل دنیای عشقم
.ومن بر گیسوانت شانه باشم
به سامان میرسد این آرزوها.؟
اگرتوشمع و من پروانه باشم
دعا کردم نبینم اشک چشم ات
برای گریه هایت ؛ شانه باشم
به درگاه خدا بنشسته ام مست
که تو باشی ؛ و من افسانه باشم
هوس کردم که عشقت دام باشد
ومن محتاج آب و دام باشم
قاسم پیرنظر (سلیم)
بهار : ۴۰۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 20 فروردین 1403 21:58
!درود
احمد عرشی 21 فروردین 1403 15:58
درود تان باد ادیب زرین قلم ????????️????