آمدخبر از آمدن یار ملک خوی
افتاد هزاران دل عاشق به تکاپوی
پرسیدگل ازبلبل خوش لهجه که آیا
از راه رسد ؛ می فکند دیده بدین سوی ؟
برلشگر غم ولوله افتد ؛ به اشاره ؟
افشاند اگراز سرزلف عطر خرد بوی
صدضربه به هرثانیه درقلب من افزود
آن دلبر طناز گل اندام پریروی
حس میکنم از لحظه بوییدن عطرش
کمتر شده بین من و او فاصله از موی
وقتی برسد مژده که راهی ست ؛ عحب نیست؟
جاری شود عطرش چو گلاب از دل هرجوی
باز این دل دیوانه به پیمانه وباده
دل بسته ببیند رخ دلدار ملک خوی
پیرنظر (سلیم)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 25 دی 1400 09:48
لطیف و دلنشین