آماده شد تا فاصله ازسربگیرد
قلب به غم حساسم از ماتم بمیرد
بیرون زد از خانه بفهماند که قهر است
جامی که با رفتن بریزد کام زهراست
گفتم مسیر پیش رو را مه گرفته
گفت احتمالا عشق ما هم ته گرفته ؟
گفتم مرو ؛ حتی سرش رادبرنگرداند
حتی نگاهش را به پشت سر نچرخاند
اورفت من درحسرتش با غم هم آغوش
با آنکه میدانم شدم آسان فراموش
تنهایی آمد خیمه زد بطن وجودم
فهمیدم عمری عاشقی یکسویه بودم
هرروز درفکر جواب این سئوالم
کایا من اورا بال و پر ؛ یا اوست بالم ؟
پیرنظر (سلیم). . . زمستان ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 24 بهمن 1400 13:22
درود بر شما