دررکاب حضرت حاففظ الرحمه
« شنیده ام سُخنی خوش که پیرکنعان گفت »
« فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت »
*******
تلاش میکنم
نشسته ام به دُعا تا نبازم عشقم را
به شور زار بطلات که عمر نتوان گفت
ضمیرلِه شده ام را بسازم از نو ، باز
ببینم آینه ای را که عهد وپیمان گفت
هوای موسم یلدا بجان و تن پیچید
منی که بی خبرم از زمان ، خرامان گفت
جهان اگر چه به پیری زرسیده امّا تو
جوانه میزنی آنجا که شاه مردان گفت ؟
تلاش میکنم از اینکه هستم اُفتم دور
شوم همانکه خرد باوران ایران گفت
هماره کوه دماوندم اسُتوار .....آری
قسم به راه شهیدانمان که قُرآن گفت
گذشتم از همه هستی ، سلیم دورانم
مُرید حضرت عشقم که جام جانان گفت
پیرنظر " سلیم "
در رکاب حضرت لسان الغیب 26/9/94
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
حمیدرضا عبدلی 24 بهمن 1394 11:49
باسلام استاد عزیز عالی سرودهاید موفق باشید