بی تو ...؟
از غم دوری تو نام و نشانم همه رفت
غرق در حادثه ام تاب و توانم همه رفت
کاش می ماندی عذاب من و دل کم میشد
رفتی از باور تن روح وروانم همه رفت
غصه توفان شد و پیچید به شهر نفسم
بی تو احساس و دل و دین وجهانم همه رفت
تب دندان شکن آهسته بجان کرد نفوذ
جز رخ ماه تو از قاب نهانم همه رفت
عطرجا مانده ات انکار همه فاصله هاست
گرچه با رفتنت انگیزۀ جانم همه رفت
هم اتاقی ؛ چه کنم بی تو در این غصه سرا ؟
پی آرامش دل خرد و کلانم همه رفتش
آتشین بوسه آخر که نشاندی به لبم
بر زبان قفل زدی نطق و بیانم همه زفت
پیرنظر (سلیم)
زمستان : ۱۴۰۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 22 بهمن 1402 13:53
سلام ودرود
محمود فتحی 25 بهمن 1402 19:18
سلام شاعرگرامی زیبا بود