« ای دل آن دم که خراب می گلگون باشی »
« بی زر وگنج به صد حشمت قارون باشی »
*
عشق را زمزمه کن
کاش میشد غزلی دلکش وموزون باشی
در کنار منِ شوریده دل اکنون ، باشی
موج سرکش نشوی خوردن سیلی سخت است
سبز و آرام به خوشرنگی زیتون باشی
هرگز از یاد مَبر معنی ما بودن را
باید از معرکه با حوصله بیرون باشی
عشق جوشی همه تن مثل بهاری عاشق
ساده و صاف ؛ روان از دل جیحون باشی
لیلی ام من ، چه کنم آتش عشقم تند است
کاش میشُد که تو ، هم باده مجنون باشی
تَهِ دریای خِرد مثل همان مُروارید
ادعّائی نکنی قلب صدف ، خون باشی
یا که از اهل خرِد فنّ بیان آموزی
عشق را پس نزنی ، ناطق افسون باشی
چون از زایش باران به دمی با غمزه
یا چو نیلوفر دریاچه هامون باشی
از بزرگی بشنیدم که سلیمان گفتند
عشق را زمزمه کن تابع قانون باشی
پیرنظر "سلیم"
در رکاب حضرت لسان الغیب الرحمه فروردین 95
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
حمیدرضا عبدلی 17 فروردین 1395 22:49
با سلام استاد عزیز مثل همیشه عالی موفق باشی
اله یار خادمیان 19 فروردین 1395 06:53
سلام و درود موفق و موید باشی جناب پیر نظر عزیز باشی و ارزشمند
علیرضا خسروی 17 اردیبهشت 1395 13:46
درودها گرامی