بسمه اللطیف
عطر شب بوها
گلی دارم که رویش رشک بی پایان گلروها است
به زیبایی خود غبطه فزای جمله بانوها است
نشست و گفتگو و آمد و رفتش چنان زیبا است
که گویی شاهدخت باله دریاچه قوها است
چه آشوبی به پا گشته به دشت خاطر از یادش
چه عطری در هوا از نافه دل های آهوها است
دل من در خیال چین زلفش گشته آواره
به امید طلوع روی او از پشت گیسوها است
امیدی بر نجات این دل بیچاره من نیست
هزاران راه و بیراهه به تاریکی در آن موها است
ز غرق من در این گرداب حالی بهتر آیا هست
چو آن قایق که در توفان دگر فارغ ز پاروها است
بتابم بعد از این چون آتش بی دود تابنده
که جان شیفته فارغ ز درد و داغ و داروها است
دل عاشق به شعر خاطره انگیز تو مهدی
در این شب مست از عطر و شمیم خوب شب بو ها است
#مهدی_رستگاری
هجدهم آبان یکهزار و چهارصد خورشیدی
نهم نوامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
(سروده در شب بداهه سرایی کلاسیک گروه ادبی «ادیبانه»)
دفتر شعر روزگاران
۳۶۴
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 08 تیر 1401 10:27
درود بر شما
مهدی رستگاری 10 تیر 1401 11:01
درود و سپاس
حافظ کریمی 11 تیر 1401 05:30
درود و هزاران درود بر شما