3 Stars

بی سرانجام

ارسال شده در تاریخ : 12 فروردین 1395 | شماره ثبت : H942953

خاطره ی مهربانیهایت ،قلبم را بی اراده به یادت می اندازد
نمیدانی آن زمان که مینشینم، و ستاره ها را نظاره میکنم
چه اندازه دلم در هوای دیدار تو پرپر میزند.........
هرگاه که نسیم صبحگاهی از پنجره ی خیالِ خاطراتم میگذرد
قاصدکها ی شب رو را با هزاران پیغام ،به سوی کلبه ی محزون قلبم میفرستد
تا سوسوی دریچه ی امید را در دوردستها نشانم دهد
و تو اینک در نقطه ی تاریکی از خیالم،در امتدادِ غروبی بی انتها
قدم میزنی....
و این لرزش قدمهای آهسته ی توست ،که بر تاروپودِقلبم چنگ میزند
و نقطه ی امید را خاموش میکند
15 آذر90

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 254 نفر 342 بار خواندند
علیرضا خسروی (14 /01/ 1395)   | فاطمه فقیه زاده<فقیرزاده> (16 /01/ 1395)   | مهدی اسفندیاری (17 /01/ 1397)   |

رای برای این شعر
علیرضا خسروی (14 /01/ 1395)  
تعداد آرا :1


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا