"جهان را چه شد"
.
خداوند عالم، جهان را چه شد
دراین آسمان اَختران را چه شد؟
.
صدایِ همه ساز ها نی شده
نوایِ خوش بلبلان را چه شد؟
.
چرا تیز و بُرّان شده دشنه ها
صفایِ دل دوستان را چه شد؟
.
چرا نورِ خورشید کمتر شده
رخِ آبی آسمان را چه شد؟
.
چرا صورتِ یار پوشیده است
شکر خنده یِ دلبران را چه شد؟
.
دبستان شده ساکت و سوت کور
صفِ شادیِ کودکان را چه شد؟
.
نمادِ محبت شده فاصله
به شب قصه یِ مادران را چه شد؟
ـ
درختان همه گورِ خود کنده اند
بهار آمده بوستان را چه شد؟
.
"حبیبان" شده پاک از خاطره
بگو صورتِ مهربان را چه شد؟
.
شعر: حبیب رضائی رازلیقی
.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 آبان 1400 17:08
.مانا باشید و شاعر
حبیب رضایی رازلیقی 16 آبان 1400 23:27
با سلام و عرض ارادت
بسیار ممنونم
محمد علی رضا پور 16 آبان 1400 22:16
سلام و درود و خدا قوت
استاد رازلیقی گرانقدر
در انتظار سروش های تازه تان هستیم.
حبیب رضایی رازلیقی 16 آبان 1400 23:32
سلام استاد بزرگوار
جناب رضا پور عزیز
ممنونم از حضور
حتما با افتخار در سبک سروش هم
دست به قلم خواهم شد
اگر خدا بخواهد
ممنونم از لطف شما