3 Stars

سراب وصل

ارسال شده در تاریخ : 28 شهریور 1396 | شماره ثبت : H945493

شراب عشق باز آور که شوری در قلم ریزم
شمیم یار می جویم که شعری بهتر انگیزم

چو سوزد مطرب و سازد به نائی خوش نوائی خوش
کلامی تازه می خواهم به رنگی نو در آمیزم

نصیحت بس کن و بشنو که من از گوش جان مستم
مزن بر طبل دینداری کزین ساغر نپرهیزم

بیفکن از تنت زاهد ردای دین که می ترسم
نهایت تیغ مظلومان به ریشت در هم آویزم

دمی بگذار و بگذر از ریا و روی بی حاصل
بیا با ما شبی بنشین کزین اندوه لبریزم

چو می بینم مسلمانی به کوی دلبران روزی
ز مسجد تا به کوهستان کبوتروار بگریزم

سراب وصل می بینم که شبها تا سحر اینسان
نشینم بر سریر عشق و مهجورانه برخیزم

تمام همتم شعریست پر شور و طرب اما
گریزی نیست از غم چون که برگ خشک پاییزم

چو بیمار خرابات و مرید شهریارانم
مکن بیهوده داروی سپید و تیره تجویزم

به بانگ اصفهان گویم که «ایمانم» به عصری نو
غزل نوش شرابی کهنه از شیراز و تبریزم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 194 نفر 252 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (30 /06/ 1396)   | مصطفی یزدانی (12 /07/ 1396)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (30 /06/ 1396)  
تعداد آرا :1


سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا